دیکشنری
داستان آبیدیک
hammer hard
hæməɹ hɑɹd
فارسی
1
عمومی
::
چكشی، چكش خورده، سخت
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HAMILTON DEPRESSION INVENTORY
HAMITE
HAMITIC
HAMITO SEMITIC
HAMLET
HAMMER
HAMMER AND SICKLE
HAMMER AND TONGS
HAMMER AT
HAMMER AWAY AT
HAMMER CLOTH
HAMMER DOWN
HAMMER DRILL
HAMMER DRILL SELECTOR SWITCH
HAMMER FLANGE
HAMMER HARD
HAMMER HARDEN
HAMMER HEAD
HAMMER HEADED
HAMMER HOME
HAMMER INTO
HAMMER ON
HAMMER ONTO
HAMMER OUT
HAMMERHEAD
HAMMERING
HAMMERLESS
HAMMERLOCK
HAMMERMAN
HAMMERSMITH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید